این کتاب گشتوگذاری در ذهن یک فرد باهوش است. بخشی که به پرسش اساسی دوران ما (چرا خورههای کامپیوتر محبوب نیستند؟) پاسخ میدهد، به تنهایی ارزشی معادل قیمت کتاب دارد.
کریس اندرسون، سردبیر وایرد
ما در عصر کامپیوتر زندگیمیکنیم. دنیایی که بیشازپیش توسط برنامهنویسان شکل داده میشود. آنها که هستند؟ چه چیز به آنها انگیزه میدهد و تأثیر آنها بر سایرین چیست؟این تأثیر روز به روز آشکارتر میشود. همه چیز در اطراف ما در حال کامپیوتریشدن است. ماشین تحریر شما با یک کامپیوتر جایگزین شده است. تلفن شما به یک کامپیوتر تبدیل شده و دوربینتان هم در حال تبدیل شدن به یک کامپیوتر است. به زودی تلویزیون و دستگاه ویدیوی شما هم جزئی از یک شبکه کامپیوتری خواهد بود. قدرت پردازشی که اتومبیل شما در اختیاردارد، از مینفریمهای دهه70 که یک اتاق کامل را اشغال میکردند، بیشتر است. اینترنت جایگزین نامهها، دانشنامهها و حتی فروشگاههای محلهتان شده است. دیگر چه تحولی در راه است؟
کتاب «هکرها و نقاشان» دنیای هکرها را میکاود و انگیزههای ساکنین این دنیا را مورد بررسی قرار میدهد. پاول گراهام با نثری شیوا و تفکربرانگیز که با مثالهای تاریخی متعددی همراه شده است، خواننده را به گردش در آنچه خود «غرب وحشی در حوزه عقلانیت» (an Intellectual Wild West) مینامد، دعوت میکند.چرا کودکانی که حتی نمیتوانند دوران دبیرستان را به راحتی تمام کنند، به برخی از قدرتمندترین افراد جهان تبدیل میشوند؟ چه چیز باعث موفقیت یک استارتآپ میشود؟ آیا میان کسانی که فناوري را درک میکنند و کسانی که آن را نمیفهمند، شکافی دیجیتال بهوجود خواهد آمد؟ با اسپمها چه باید کرد؟ اینها مجموعه سؤالهايي است که در این کتاب به آنها پاسخ داده خواهد شد.
کتاب «هکرها و نقاشان» در واقع گردآوری مجموعه مقالههايي است که پاول گراهام در زمینههای مختلف مرتبط با هک و دنیای کامپیوترها به رشته تحریر در آورده است. کتاب با مقالهای به نام «چرا خورههای کامپیوتر محبوب نیستند؟» شروع شده است. در این فصل گراهام به بررسی رفتار انزواگرایانه و به نوعی عجیب و غریب هکرها در دنیای واقعی میپردازد و نشان میدهد که این افراد چگونه میتوانند با استفاده از مهارتهای خاص خود به افرادی تأثیرگذار و توانمند در عصر کامپیوترها تبدیل شوند. در فصل دوم یعنی «هکرها و نقاشان» (که نام کتاب هم از روی همین بخش انتخاب شده است)، گراهام به بیان این نکته میپردازد که برخلاف تصور رایج، برنامهنویسی کاری خشک و بی روح نیست و بر این نکته تأکید میکند که برنامهنویسان (بهویژه هکرهایی که به برنامهنویسی به دید یک هنر نگاه میکنند) شباهتها و نقاط مشترک فراوانی با نقاشان خواهند داشت. از دید او که تحصیلات آکادمیک و تجربههای فراوانی در حوزه نقاشی هم دارد، هکرها به کامپیوتر به دید ابزاری نگاه میکنند که فرصت نمایش احساسات درونی، خلق آثار هنری و آشکارکردن تواناییهای خارقالعادهشان را فراهم میکند. آنها نسبت به کامپیوترها همان حس نقاشان نسبت به بوم و رنگ یا حس معماران نسبت به بتن را احساس میکنند. در فصل بعدی با نام «آنچه نمیتوانید بگویید»، گراهام به این نکته اشاره میکند که هکرها همان گونه که در پوشش و ظاهر با دیگران متفاوت هستند، ممکن است در باورها و عقاید نیز با رسوم اجتماعی تضاد داشته باشند و از این بابت در بیان دیدگاههایشان با مشکل روبهرو شوند. پس از آن به بررسی این موضوع میپردازد که آیا این تفکرات و باورها درست و قابل دفاع هستند یا آنها هم ممکن است مانند پوشش و لباس تابع مد و مدگرایی باشند.
در دوازده فصل (مقاله) بعدی گراهام به مسائلی از قبیل زبان برنامهنویسی سده آینده، روشهای کسب درآمد در دنیای کامپیوترها، زبان برنامهنویسی رؤیایی، مقابله با اسپم و مواردی از این قبیل میپردازد. به رغم گستردگی و تنوع مطالب و به رغم ساده و شیوا بودن نثر کتاب، شاید مخاطب عادی نتواند با آن ارتباط برقرار کند. اما کسانی که اندکی با ابزارهای این عصر جدید سروکار داشته باشند یا کسانی که تجربه و علاقهای در حوزه برنامهنویسی دارند، به سادگی از خواندن این کتاب لذت خواهند برد، هرچند ممکن است در برخی موارد با نویسنده هم عقیده نباشند.به هر حال، اگر میخواهید بدانید که هکرها مشغول چه کارهایی هستند، این کتاب به شما خواهد گفت و اگر خود شما یک هکر هستید، این کتاب را آیینه تمام نمای شخصیت خود خواهید یافت.